[ بدون عنوان ]
شنبه 22 خرداد 1395 19:54
نورسیده ملوس من دراز کشیدم تو توهمات خودم غرق میشم حوصله الکی ور زدنو ندارم زنگ تلفن : جانم لیلاست .......یک لحظه سکوت و بعد گریه دلم هری ریخت....... : چی شد آجی.......حرف بزن چی شده ـ سارا........ و باز گریه وحشت زده نیم خیز میشم : چی شده با منصور دعوات شده......کسی حالش بده......خودت مریضی........چی شده......منو...